مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.

  کد مطلب:21021 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:6

چگونه انسان مي تواند از محبت ديگران كه در دلش است به عشق الهي برسد؟



ابتدا خوب است تعريفي از عشق و حُب الهي داشته باشيم، و سپس عوامل مؤثر برآنرا بررسي كنيم.

از آنجا كه خداي تعالي خير محض است، و در اسماء و صفاتش براي بندگان تجلّي مي يابد، عشق به تمام كمالات و ارزشها، از جمله علم و قدرت و زيبايي و حيات و عزت و شجاعت و مروت و انصاف و عدالت و ... ، همه و همه عشق به خداي تعالي محسوب مي شود. و البته اين عشق بسته به سعة وجودي افراد، در مراتب تجلّي مي يابد. و بطور كلي مي توان ادعا نمود كه آنچه در نظام آفرينش، در تيررس ادراك آدمي واقع مي گردد، و او را بهره مند مي نمايد، همه عشق است. فَأيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ الله(1) (به هر سوي كه روي بگردانيد، وجه خداست.) ميل طفل به پستان مادر، عشق به حيات است؛ آرزوي محصل عشق به علم اندوزي است؛ ورزشكار عاشق قدرت است؛ و مادر مشتاق فرزند، عاشق از خود گذشتگي و ايثار و فداكاري است. اين ميل و جذبه در وجود انسان، در جلوة عشق به موجودات و مخلوقات، نيز تجلي ديگري از عشق به خداي تعالي، و اسماء و صفات اوست. محبت ما به مخلوقات الهي، در واقع عشق به كمالاتي است كه در آنها متبلور و جلوه گر است. احترام به استاد و معلم و عالم رباني، احترام به علم و اخلاق است. محبت به والدين، محبت به ولي نعمت است. عشق به پاكان و صالحان، عشق به پاكي و صفا ودرستي است. عشق به علي? ـ مظهر تامّ اسماءالله ـ عشق به تمام خوبيها و زيباييها و ارزشهاست.

نكتة ظريف و قابل توجه اينجاست كه به فرمايش شما، چگونه مي توان از اين عشقها كه باطن و حقيقتش عشق به خداست، توشه براي رسيدن به محبوب ازلي، خداي تعالي، ساخت. بايد به اينجا برسيم كه در هر چه نظر مي كنيم، ربط و وابستگي او را به معدن فيض و كمالات،ببينيم. لِكُلٍ وَجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيَها فَاسْتَبِقُوا الْخَيراتِ ... (2) (براي هر طايفه اي سمت وسويي است، كه خدا مولا و تعيين كننده آن است، پس در خيرات بر يكديگر سبقت بگيرند.) بايد كمالات را جاري از سرچشمه و مبدأ آن ببينيم. اگر اينطور نشد، و در آنها خداي خويش را جستجو نكرديم، و اتصال آن را به سرچشمه هستي نيافتيم، و منشأ جذبه را همين واسطه ها ديديم، لاجرم ما از مخلوقات براي خويش الهه مي سازيم، يعني از هر كدام خدايي كه به آن عشق مي ورزيم، و مثال سادة آن لذت و حظّي است كه ما از خوردن و آشاميدن و خوابيدن مي بريم. اگر ما اين خواص كمالي را نتوانيم از اين صُور انتزاع و جدا كنيم، و فيضي نيابيم كه از رازق و منعم علي الاطلاق براي ما جاري و ساري مي شود، آنگاه اين عشق و محبت ما به آنها، ما را از توجه و انقياد در برابر خداي هستي بخش غافل مي سازد، و لذتي مي شود در مقابل خداي تعالي، و طريق الي الله. أرَءَيْتَ مَنِ اتَخَذَ اِلهَهُ هَواهُ(3) (آيا











ديدي كساني را كه هوا و هوس خويش را به خدايي گرفته اند.) اين همان شركي است كه در مقابل توحيد مطرح مي شود؛ كسي كه نتواند عشق به زيباييهاي عالم آفرينش را به اصل و منبع اين زيباييها مرتبط ببيند، ناچاراً آنها مستقل و آنها را به خدايي مي گيرد. آيه شريفه 165 سورة بقره، به مقابله بودن اينچنين حُبي در برابر جنگ به خدا تصريح دارد. و مِن الناس مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ اللهِ اَنداداً يُحّبونَهُم كَحُبِ اللهِ وَالذينَ آمَنوا اَشَدُّ حُبّاً لِلهِ ... (برخي از مردم غير خدا را همانند خدا گيرند، و چنان كه بايست خدا را دوست داشت، به آن دوستي ورزند، وليكن آنها كه اهل ايمانند، شدت محبت شان به خداست، و كمال محبّت را فقط به خدا مخصوص مي دانند....) پس وظيفة ما در نظام توحيدي پروردگار، توحيدي ديدن، توحيدي عمل نمودن، و توحيدي عشق ورزيدن است. خدا را در هر چيز، و در هر چيز خدا را ببينيم، و جستجو كنيم. مادر را نه از آنجهت كه فقط احتياجات ما را برآورده مي كند، دوست بداريم، مادر را بايد مظهر اسم مشتاق، يعني اشتياق به بندگان ببينيم، و با اين رويكرد به او عشق بورزيم، و هرگاه كه در اين مسير بپيماييم، عشق ما به خدا بيشتر مي شود. لو يعلمُ المدبرون كيف اشتياقي لهم لماتوا شَوقاً (اگر آنها كه پشت كردند، مي دانستند كيفيّت اشتياق من را به خودشان، هر آينه از شوق جان مي دادند.) اگر گل را مظهر اسم جميل الهي يافتي، و حجاب ظواهر را از هم دريدي، و در پشت اين همه حجابها، خدايت رادر تجلي جمال گل يافتي، عشق تو الهي است، و كمند جاذبه و طراوت گل، تو را به سوي خدايت رهنمون مي سازد.

در خاتمه متذكر مي شويم كه مي بايد به تمام مخلوقات الهي، كه مورد حُب و ميل ما واقع مي شوند، اينگونه نگريست : و اين جذبة اوليه در مواجهه با موجودات را، كه به ستاره اي در قلب انسان مي ماند كه درخشيدن گرفته، به قدرت تفكر و انديشه، و رياضت خود را به پيش ببريم، تا جايي كه صداي خداي خود را از آن واضح بشنويم. بسان موساي نبي( ، كه در وادي طوي، به اميد برگرفتن آتشي براي اهل و عيالش، حركت مي كند؛ اما چه مي يابد؟ خداي خود را در آن شجر منوّر، و به كجا مي رسد؟ به مقام مقربين، كه رسالت الهي است.





















ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

منابع و مآخذ :

1. سوره مباركة بقره / آيه115

2. سوره مباركة بقره / آيه 148

سوره مباركة فرقان / آيه43

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.